دردونه فاطمه خانومدردونه فاطمه خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
فریماه دردونه من وباباییفریماه دردونه من وبابایی، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات دردونه من وباباعلی

عینک آفتابی

سلام خوشگل مامان  چندروز من چشمام عمل کردم وعینک طبی برداشتم وباید عینک افتابی بزنم وشماهم عینک افتابی میخوای فدای دختر نازممممممممممممممم ...
9 ارديبهشت 1396

دلیرک من باعکسهای قشنگش

فاطمه جونی ومهد وروستای مهدش عاشق تاب بازی وجدیدا میگه عباسی برم فاطمه جون درنجف مهر95فدات بشم کربلایی کوچولو گهواره علی اصغر مقام ضرت علی اصغرکربلا95 فاطمه جونی وفرودگاه بغداد واتیش سوزاندنش خیلی شیطنت کردی خیلییییییییییییی تولدیکسالگی وبابلسر که بابایی برات کیک گرفت     بقیه عکسهام مربوط به شب چله ومشهد رفتن که بافروزان جونی تو پارک ملتی یه عکستم مربوط به حارس کربلا نشون میده که شجاعی دخترک شجاع من اولین برف بازی ولمس برف توسط دستهای کوچولوت   ...
2 ارديبهشت 1396

یکسال و4ماه

دختر قشنگم نمیدونم چگونه از روزانه هایت بنویسم تا وقتی برای خودت خانمی شدی بدونی که چه روزهای قشنگی بوده روزهای کودکانه ات کاش می دونستی چه شیرین و زیبا دل میبری از من و همه ی کسانی که دیوانه وار دوستت دارند . شیرینی و دلبریت گفتنی و نوشتنی نیست ... ای کاش زودتر بزرگ و بزرگتر شوی و برای خودت خانومی بشی و خودت طعم فرزند دار شدن رو بچشی تا بدانی که دست و قلم مادر را یارای نوشتن کودکانه های تو نیست ... خیلی وقت نیومدم تو وبلاگ شاید بخاطر مشغله کاری شایدم تنبلی وشایدم شطینتهای تو دخترکم الان که برایت مینویسم بزرگ شده ای یکسال وچهارماه باهم بودیم با غمش با کمش وبا تمام وجود عجیب به تو عادت کرده ام اگر روزی نبینمت مطمئن باش میمیرم شیرینت...
23 آبان 1395

توهمیشه بمان ومرامامان صداکن

  مهربان خدای من،  شکرت که مرا در بهترین و مناسبترین زمان مادر کردی وقتی که جوانم و سر زنده و می توانم در تمام هیجانات جسمی و شیطنتهای کودکانه دخترم شریک او باشم و کم نیارم، با او بدوم ، بپرم و جیغ بکشم و خسته نشم . زمانی که قدرت اون رو دارم که کم بخوابم یا دیر بخوابم و حتی در آشفتگی های خواب های شبانش در کنار او باشم . وقتی که حال و حوصله بازی و آموزش و سرگرمی های هوشمندانه رو دارم و در حقش دریغ نکنم . وقتی که صبورم و می توانم تمام مهارت های یه زندگی مستقل رو بهش یاد بدم و جا نزنم و ناامید نشم . زمانی که قادرم بر سختی های زندگی ( کار و درس) غلبه کنم و اونها رو به دخترکم تحمیل نکنم و از تفریح و بازی با او ک...
23 تير 1395

اری امروز است

نیما یوشیج درجشن یکسالگی فرزندش نوشت: پسرم یک بهار، یک تابستان، یک پائیز و یک زمستان را دیدی ازاین پس همه چیز جهان تکراری است جز مهربانی * ری امروز است   همان روزی که وعده داشتیم روزی که قرار بود بیایی و همه داشته ها و نداشته هایم شوی روزی که آمدی و زندگی را معنا بخشیدی زاد روزت مبارک گلِ ِ قشنگ ِ زندگی ِ من 1 سال گذشت از روزی که مادر شدم از روزی که تو مادرم کردی   یکسالگی بابلسر بودیم روز عیدفطر باخاله فاطی وننه عکسات میزارم وزنت9.250 قد75 دورسرت فکرکنم47یادم نیست باید پروندت ببینممممممممممممم خوشگل مادر ...
17 تير 1395

پرنسس من داره یک سالش میشه

سلام عزیزدل من پرنسس مامان این مدت نتونستم بیام اینجا بخاطر شیطنت خودت ویکم سرکارم درگیری دارم فدای خوشگلیهات الان اومدم باچندتا عکس وتوضیحاتش عقیقه پرنسس مامان وبابا که تومسجد همت برگزارشدکشتن ببعی وتعجب دخملی رفتن عروسی خانوم حامدی هتل پارمیدا شاهرود جنگل النگدره عمه نرگس جون النگدره فاطمه جون هنوزخوابهههههههههههههه مادرجون زهرا وبابایی النگدره  فرنی خوردن توسط خودت ووارونه کردن ظرف فرنی گل غلطان دخترکم   گل غلطلان  شیطونک مامان بعدازخرابکاری این عکس برای شیشه های کوچولو که تو بااونا اب میخوری گذاشتم دست جمعی رفتیم مسجد گوشکو وتو ازمنب...
12 تير 1395