دردونه فاطمه خانومدردونه فاطمه خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
فریماه دردونه من وباباییفریماه دردونه من وبابایی، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات دردونه من وباباعلی

سونوگرافی ان تی

1393/10/6 8:26
نویسنده : مامان خدیجه
272 بازدید
اشتراک گذاری

سلام كوچولوي ماماني با اجازه ميخوام خبرهاي
 اين مدت رو برات بنويسم 
فندوق مامان اين مدت اصلا حالم خوب نبود 
همه اش سردرد و حالت تهوع داشتم بابايي خيلي مواظبم بود ولي حالم بدتر ميشدzwanger9.gif

عزيز دلم احساس ميكردم زير نافم كمي سفت شده و اين حس قشنگي رو بهم  ميداد ! 
 داري تند تند تو دل مامان رشد ميكني و من دارم حس ميكنم خدايا شكرت504.gif
 رفتيم دكتر دكي برام سونوان تی  نوشت zwanger6.gif


ورفتيم سونو وقتي رو تخت دراز كشيدم فقط دعا ميكردم حالت خوب باشه  انقدر قبلش اب میوه خورده بودم اخه گفته بودن فقط باید شیرین خورده باشی اولش دیده نشدی بعد نیم ساعت باز رفتیم داخل وایندفعه دست تکون دادی منم با ذوق به دکی گفتم دستش بود دکترگفت اره خیلی وول میخوره بابایی که دیوانه وار نگات میکرد به دکی گفت میشه صدای قلبش بشنوم دکی هم صدای قلبت گذاشت 
دكي گفت حال ني ني خوبه و ضربانش منظمه اون لحظه فقط داشتم خداروشكر ميكردم zwanger54.gif


به اقاي دكتر گفتم هنوز جنسيتش مشخص نشده گفت پاهاش 
رو بسته ومشخص نيست واااااااااااااااي فداي اون پاهاي كوچولوت بشم 
ميخواستم داد بزنم بگم يعني ني ني من پاهاش مشخص شده ؟! 
 510.gif

 الهي قربون اون پاهاي شيشه ايت برم چرا 
جمعش كرده بودي فندوق كوچولوي شيطونم ؟!

یه عکس ازسونو ان تی میذارم بزرگ شدی ببینی
پسندها (6)

نظرات (4)

♥ دنیای دســر ♥
16 دی 93 21:21
از ♥ دنیای دســر ♥ دیدن کنیــــد . . . *_*
نسیم
21 دی 93 19:36
عززززززززززززززززززززززززززززززززززززیزززززززززززززززززززززم
عمه جون
3 بهمن 93 1:28
خیلی خوشحال شدم خوشگل عمه هم وبلاگ دار شده... دیگه همش میام تا خبراب خوبی ازش بشنوم........هورااااااااااااااا